حدود هزار سال پیش، لیدی گودایوا همسر یکی از بزرگان انگلیس، در اعتراض به افزایش بی رویه ی مالیات برای مردم شهر خود، هر روز به سراغ همسرش می رفت و عاجزانه تقاضا می کرد که مالیات ها کاهش پیدا کند.همسر او که سیاست و تصمیم های سیاسی خود را بر خواسته ی همسر خود ترجیح می داد، به همسرش گفت:
اگر یک روز، برهنه سوار اسب شوی و تمام شهر را از سمتی به سمت دیگر ببری، مالیات ها را کاهش خواهم داد.
گودایوا اسبش را زین کرد. لباس هایش را بر زمین ریخت. در شهر گفتند:
گودایوا در حمایت از مردم، برهنه در میان شهر می گردد! تمام مردم، مغازه ها را بستند و به خانه ها رفتند. پرده ها را کشیدند و با چشمانی اشکبار، منتظر شدند این گردش شوم به پایان برسد.
گودایوا به خانه برگشت و مالیات ها کاهش یافت.مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است.اسطوره ها، به تنهایی خلق نمی شوند. بلکه در بستری از فهم و شعور و حمایت اجتماعی شکل می گیرند. نمی دانم اگر گودایوا، در این نقطه از تاریخ و جغرافیا، به این بازی تلخ وادار می شد، آیا پنجره ها بسته می شد?! یا تصاویر او از طریق شبکه های اجتماعی و بلوتوث موبایل ها، از دستی به دست دیگر می گشت?!!… + نوشته شده در ساعت   توسط ....
|
سلام...
ما را در سایت سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kalame-shirin بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:31